«ما باید به دشمنان خود نشان بدهیم که این زندگی توام با اعمال شاقه که آنان به ما تحمیل کردهاند مانع از این نیست که خود را از لحاظ فهم و هوش با ایشان برابر و حتی بالاتر ندانیم»
«..تو از آزادی طبقه متوسطی و بالايی میگی من از توخالی بودن اين نوع آزادی برا زحمتکشا و طبقه پائينی..تو میخوای که مردم بيان تو تظاهرات مربوط به بالايیها..من میگم مردم طبقه پائين نبايد سپر بلا بشن..نبايد قربانی طبقهای بشن که تقصير اصلی را داره تو فلاکت و بدبختی و بيکاری و بیخانمانيشون..طبقهای که تظاهراتش از غرب و برا منافع غرب هدايت میشه..»
گزارش داستانی از يک کارخانه
«..انتظار بخشش و ترحم و دلسوزی از سرمایه دار هم انتظاری است
بیهوده که رفقای نسترن تنها از سر ناچاری به آن رو آوردند. انسانیت او پشت دروازه های کارخانه جا
مانده و شیئیت سرمایه جای او را گرفته است و چشمداشت مدارا از او دقیقا مانند انتظارداشتن ازآب است
که گفته شود لطفاً خیس نباش یا ملتمسانه روبه خورشید کرد و گفت که لطفاً سرد بتاب!..»
تهران زندگی کنی، وسیله رفت و آمدتم مترو یا بی آر تی باشه، هر لحظه تک تک این صحنه هارو میبینی. بچه های کوچکی که شدن وسیله سود بقیه. کوچولوهایی که بجای مدرسه رفتن و زندگی کردن، از همون اول زیر چرخ دنده های بورژوازی له شدن. تازه معصوم بودن دوران خوششونه. بزرگتر بشن، یا مجبورند جلوی چهارراه ها و مترو گُل و خرت و پرت بفروشن یا تبدیل میشن ...