
از یک مسافر به مسافری دیگر و برای رفیق در سفری که اولین درسش را از اولین اعتصاب شکست خورده اش گرفت.
[با چراغی در دست،
از من انتظار خیالپردازی نداشته باش،
من تنها آنچه را دیده ام برایت تعریف می کنم،
آیا این می تواند شعر باشد؟
آیا این می تواند شعر شود؟
و آیا یک سفر تا چه اندازه به شعر شبیه است؟]
از جای بسیار دوری برایت می نویسم،
آنچنانکه تو هم از راه بسیار دوری
خواهی خواند،
مثل این است که در محاصره ی صخره ها فریاد بزنی،
مثل این است که ابرها در نقطه ی بسیار دوری باشند
و ما اینجا انتظار باران را بکشیم.
از جای بسیار دوری،
بسیار دور
شاید از یک جنگل تاریک که من مدام فکر می کنم
بیشتر از آنچه باید شبیه توست،
راستی تو جنگلی نه؟
[ترحم ات برای درخت ها برای همین است؟]
...
دانلود متن کامل (PDF)
فرهاد روشن، مهر ماه 1399
نامه ی دوم:
نوشته
کاتگوری
نظر شما