
در ستایش دیالکتیک
امروز بیعدالتی با گامهایی مطمئن میتازد.
و ستمگران بر بقای هزار ساله خود بساط چیدهاند.
قهر مسلط تضمین میکند که:
این است و همین خواهد بود.
و هیچ صدایی جز صدای فرمانروایان بلند نخواهد شد.
و استثمار در بازارها جار میزند بلند:
که این تازه آغاز کار است.
و خیل استثمارشدگان میگویند اکنون
«خواست ما هرگز برآورده نخواهد شد «
اما، هر آن کس که هنوز زندهاست، نگوید «هرگز».
آنچه که پایدار است، پایدار نخواهد ماند
و آنچه هست، آن نخواهد ماند.
اگر بالادستان سخن گفتهاند،
فرودستان نیز سخن خواهند گفت؛
که قادر است بگوید «هرگز»؟
اگر ستم بر دوام است، مقصر کیست؟
ما
و اگر این استثمار درهم شکند، بانیاش کیست؟
باز هم ما
سرکوبشده، بپاخیزد!
پایمالشده، بستیزد!
آنکه را که به وضع خود آگاه است، چگونه میتوان از حرکت باز داشت؟
این است که شکست خوردگان امروز، پیروزمندان فردایند
و از «هرگز»: همین امروز سر زند!
برتولت برشت
ترجمه: احمد توفیقیان
صوت دکلمۀ شعر به آلمانی
نظر شما