جک لندن

گزارش داستانی از بخشی از لندن؛ و شرح حال زندگی مردمان قربانی نظم سرمايه‌داری در کشور پيشرفتۀ سرمايه‌داری بيش از يک سده پيش انگلستان.

«..و حرف آخرم اين است که رهايی، استقلال و آزادی چيزهای گرانقدری هستندکه نمی‌توان به انسان پيش‌کش کرد. اگر انسان‌ها خود نتوانند قامت برافرازند و به اتکای توان فکری و عملی خويش رهايی و اسقلال و آزادی را به قهر از جهان کسب کنندهرگز نخواهند توانست به سعادت حقيقی دست يابند..»

«..با اين همه وظيفۀ مزدوران چندان آسان نبود، زيرا علاوه بر مواجهه با تودۀ ساکن پرتگاه می‌بايست با رفقای ما نيز دست و پنجه نرم کنند..»

"من اعتقاد خود را به شرافت و تعالی انسان از دست نخواهم داد. من بر این باورم که زیبایی روحی و سخاوتمندی بر شکم پارگی فاحش امروز غلبه خواهد یافت. و در رسیدن به این هدف، ایمان من به طبقه کارگر است. همانطور که یک فرانسوی گفته است "پله های زمان تا ابد مملو از طنین صدای پاپوش های چوبینی خواهد بود که صعود می کنند و چکمه های جلا داده شده ی چرمینی که سقوط خواهند کرد."