
ولاديميرماياکوفسکی (1893-1930)
خيال بافی نکن
خیالْ بافی نکن
مگر نمی بینی ؟
دهقان و بَرزگر
در ازدحامِ پنبه ،
و آهن
گُم گشته اَند … دود شده اَند
هیاهویی ،
جُز لغزشِ خورشید بر چهره ها
نیست
کارخانه ها :
با سوگند به حقوقِ بَشر
تقویمِ شقاوت و حیله اَند
بِیرَقِ وحشت
بر انبوهِ سیّاره ها ،
و هر کشور
می غُرّد
کسی شبیهِ یک نویسنده
آری !
یک موسیقیْ دان
که چندان نمی شناسم اَش
از هراسِ گلوله و زندان
به خیابان نمی آید
و هرگز هم :
در اشتیاقِ آزادی و صُلح
نخواهد رَقصید
باید خیره شویم …
کومه هایِ مان را
با دستانِ پینهْ بسته
تقسیم کنیم
از مترسک !
آزمون بگیریم و
حتّا به ناقوسکِ پیر در مَعدنِ طلا
هشدار دهیم
آیا اعتراض ،
و اعتصاب
رسالتی از جنسِ حقیقت نیست ؟
آیا هر شیار بر گُرده ها و سینه ها مان
حماسه را بر تارُکِ صدا
طلب نمی کند !
اینک برخیز و
فریادی باش در اوجِ مُصیبت… برخانه هایِ تاریک
زیرا شورش :
تصویری از نیرنگ
یا پلیدی نیست
و خاموشی ،
در غَزلْ واره هایِ انتقام
مَعنا ندارد
به گمان اَم :
ماتمِ تو از فَقر
یا زخمِ من از رنج
ظلمت را به نغمه و نور
بَدَل خواهد کرد
نگاه کن …
که حاکمانِ جلّادْ سِرشتِ مقدّسْ پیشه
چگونه ثروت را
به وقتِ سَحَر
از ناسورِ استخوان هایِ مان
بیرون می کِشند و
به مَساجد ،
و کلیساها
می برند
بی شَک !
هنگامه یِ سُرخِ انقلاب است
منبع:اکولالیا
/ ترجمه از امید آدینه

ساختن زندگی
اما برای شادمانی
سیارهی ما
چندان آماده نیست
خوشی را باید
از چنگ روزهای آینده
بیرون کشید
در این زندگی
مردن
دشوار نیست
ساختن زندگی
بسیار دشوار است
|
برای چه میجنگیم؟
طبل جنگ میغُرد و میغُرد
ندا سر میدهد: آهنها را فرو کنید در زندگی.
از تمام کشورها
برده در برابر برده
به فولادِ سرنیزه هم را میدرند.
به چه دلیل؟
زمین پارههای
گرسنه
و لخت.
بشریت در حمامی از خون دود میشود
تنها چون کسی
در جایی
تصرف آلبانی را هوس کرده است.
کینه در جلد آدمیان فرو رفته،
انفجار از پس انفجار زمین را میدرد
فقط برای آنکه
کسی
تسخیر بُسفور را طلب کرده است.
همین روزها
پیکر جهان دیگر
یک دنده سالم هم نخواهد داشت.
روحش بیرون کشیده و
در زیر پاها له خواهد شد.
فقط برای آنکه کسی
دراز کرده
دستش را بر بینالنهرین.
چرا
چکمهای
زمین را له میکند، میشکافد و در هم میریزد.
بر اوج آسمان جنگ چیست؟
آزادی؟
خدا؟
پول!
کی میخواهد برپاخیزد، تمام قد
با شما هستم
تا زندگیتان را از چنگالشان بیرون کشید؟
کی میخواهید سوالتان را بر صورتشان پرتاب کنید؟
ما
برای چه
میجنگیم؟
منبع:اکولالیا / ترجمه از شهاب آتشکار
از کتاب جواب پس دادن

پرونده بسته شد
و قایق عشق
به صخره ی زندگی روزمره شکست.
با زندگی بی حساب شدم.
بی جهت
دردها را دوره نکنید
و یا آزارها را.
شاد باشید
منبع:اکولاليا
ترجمه از منصور خلج و ستاره صالحی
(این شعر آخرين سرودهی مایاکوفسکی قبل از خودکشیاش است که بر روی تکه کاغذی کنار جسدش پیدا کردند)

|
نظر شما